جشن تولدی برای 2 سال دوری از اعتیاد/ اینجا مادران معتاد پس از ترک هم رها نمی شوند

جشن تولدی برای 2 سال دوری از اعتیاد/ اینجا مادران معتاد پس از ترک هم رها نمی شوند

مراغه - ایرنا - درب این مرکز ترک اعتیاد به روی همه باز است؛ مردمی که با اهدای غذا یا برخی اقلام مصرفی می توانند در اداره این مرکز خیریه مشارکت و زمینه تولد دوباره دختر بچه های معتاد را فراهم کنند.

 

 

http://img8.irna.ir/1395/13950805/82281356/82281356-71119608.jpg

http://img8.irna.ir/1395/13950805/82281356/82281356-71119609.jpg

http://img8.irna.ir/1395/13950805/82281356/82281356-71119610.jpg

http://img8.irna.ir/1395/13950805/82281356/82281356-71119611.jpg

http://img8.irna.ir/1395/13950805/82281356/82281356-71119613.jpg

http://img8.irna.ir/1395/13950805/82281356/82281356-71119618.jpg

http://img8.irna.ir/1395/13950805/82281356/82281356-71119617.jpg

http://img8.irna.ir/1395/13950805/82281356/82281356-71119612.jpg

ورودی این مرکز ترک اعتیاد با نام 'اطهر'، درب فلزی بزرگی در خیابان چراغ برق مراغه است که در سال های دور مدرسه باغچه بان این شهر بوده و امروز یکی از مراکز خیریه نمونه کشور/ انتخاب در سال 94/ برای ترک اعتیاد زنان در جنوب آذربایجان شرقی است.
بر خلاف برخی تصورهای غلط معتادان، در این مرکز مهر و محبت مسئولان به ویژه مدیرعامل مرکز به زنان و کودکان حرف اول و آخر را می زند و عاملی برای قطع نشدن ارتباط زنان با این مرکز پس از دوران ترک اعتیاد است.
زنانی که در این مرکز، پشت غول اعتیاد را به زمین می مالند، در کارگاه های قالیبافی و صنایع دستی به کار مشغول می شوند و پس از ترک هم به واسطه جشن های تولدی که به میمنت دوری از اعتیاد برپا می شود، ارتباط مستمر با مسئولان این مرکز را ادامه می دهند.
صدف، دختر بچه یک ساله ای که پستانک بر دهان دارد، در حال بازی در حیاط بزرگ این مرکز است، اما به گفته مسئولان این طفل معصوم فقط به خاطر همراهی مادر معتادش اینجا نیست، این بچه معتاد متولد شده و همراه با مادر برای بهبودی در تکاپوست.
قبل از حضور در جشن تولد، فریبا ولی پور، مدیرعامل و عضو هیات مدیره این مرکز، مهسا را به ما معرفی کرد؛ مهسا دختری 13 ساله با یک و نیم سال دوری از اعتیاد است و به همت خیران این مرکز از روستای محل تولد و معتادان دور و بر محل زندگی اش دور شده است و به جای تحصیل در کلاس هشتم در کلاس سوم ابتدایی در شهر مراغه تحصیل می کند.
کنار مهسا در اتاق مدیرعامل این مرکز نشستیم تا کمی راجع به سرنوشت اش گفت و گو کنیم؛ سرنوشتی که به اعتیاد پدر و مادر وی پیوند خورده و اعتیاد مخفیانه یکساله او را در کودکی رقم زده است.
مهسا گفت: وقتی پدرم از اعتیاد من با خبر شد، سه روز در اتاقی مرا زندانی کرد تا اینکه بعدها من نیز به جرقه آنان پیوستم اما امروز به لطف خاله فریبا / ولی پور/ و بقیه دوستانم در این مرکز پاک هستم و درس می خوانم.
از مهسا راجع به بدترین خاطره اش در دوران معتادی پرسیدم و وی با چشمانی اشک آلود ادامه داد: روزی که مدیر مدرسه در روستای محل زندگی ام به اعتیاد من پی برد و راجع به این موضوع از من سوال کرد، بدترین روز زندگی من بود.
وی گفت: از فردای همان روز با وجود اینکه عاشق تحصیل بودم، مدرسه نرفتم و این نرفتن ها چهار سال پی در پی به طول انجامید؛ هنوز هم دوست ندارم به آن مدرسه برگردم و با فکر بازگشت به آن مدرسه احساس شرمندگی تمام وجودم را می گیرد.
وقتی از او راجع به سطح یادگیری اش در دوران اعتیاد پرسیدم، بغض اش ترکید و گفت: سر کلاس درس انگار در خواب بودم و چیزی متوجه نمی شدم؛ دوستانم جدول ضرب را به خوبی بلد بودند و من فقط تا 3 می توانستم جدول ضرب را از حفظ بگویم.
در میان طغیان احساس های عجیبی گرفتار بودم که مهسا ادامه داد: اینجا به درس هایم رسیدگی می کنند؛ خاله های مهربان زیادی دارم و تلاش می کنم تا در آینده معلم شوم تا نگذارم هیچ بچه ای معتاد شود.
در این فکر بودم که این طفل معصوم چه گناهی دارد که در یک خانواده با پدر و مادر معتاد متولد شده است که یاد جشن تولد خاله فاطمه افتادم.
در میان حسی که به واسطه دیدار با مهسا جریحه دار شده بود و خرسندی از بابت حضور در جشن تولد 2 سال دوری خاله فاطمه از اعتیاد غرق بودم که صدایی توجهم را جلب کرد: ' میهمانان برای برپایی جشن تولد منتظر هستند'.
بیش از 30 نفر زن و بچه در دو طرف راهروی این مرکز به زمین نشسته بودند که صدای مدیرعامل مرکز مبنی بر اعلام پاکی حاضران بلند شد و بلافاصله نفر اول شروع کرد.
ادبیات عجیب این مرکز توجهم را به خود جلب کرده بود و زنان با این فرمت ثابت که 'به نام خدا / فلانی هستم، فلان زمان مصرف فلان داشتم و فلان زمان پاکی دارم/' یکی پس از دیگری اعلام پاکی کردند.
فاطمه که امروز جشن تولد 2 سال پاکی اش بود، شاد به نظر می رسید اما بازگویی خاطره ای از دوران اعتیاد حال و احوالش را به کلی تغییر داد.
وی گفت: روزی پسرم شهرام گرسنه بود و چند بار از من نان خواست اما من که نای بلند شدن نداشتم یک سیلی محکم به وی زدم و بدون اینکه چیزی بگوید، رفت... بعدها فهمیدم که شهرام برای گرفتن تکه ای نان از یکی از همسایه ها مجبور شده بود تا ساعتی برایشان کار بکند.
وی افزود: اکنون که 2 سال از پاکی من گذشته است، در کارگاه فرشبافی این مرکز مشغول به کار هستم و هر روز قبل از بیرون آمدن از منزل صبحانه شهرام را آماده می کنم اما آن خاطره بد هیچ وقت از خاطرم فراموش نمی شود.
همه زنان یکی پس از دیگری اعلام پاکی کردند و نوبت به داستان کیک، شمع و تولد رسید؛ حس و حال خاله فاطمه هنگام فوت کردن شمع ها دیدنی بود و وقتی کادوهای تولدش را از مدیرعامل مرکز گرفت در پوست خود نمی گنجید و عشق و محبت اش نسبت به بزرگواری فریبا ولی پور نمایان تر شد.
این همه ماجرا نبود و فریبا ولی پور، مدیرعامل مرکز مدالی برای 2 سال پاکی برگردنش آویخت؛ مدال افتخاری که اراده آهنین یک مادر برای پشت پا زدن به زندگی خفت بار به شمار می رفت.
به گزارش ایرنا، مرکز اقامتی کوتاه مدت ترک اعتیاد بانوان مراغه با عنوان 'اطهر' در سال 1390 شمسی توسط یکی از معتمدان شهر مراغه، مرتضی باستانی با هفت نفر هیات مدیره در شورای اسلامی شهر مراغه تصویب و با پشتیبانی دادستان این شهر تاسیس شد.
این مرکز بی مانند در سال 1390 شمسی 121 نفر، در سال 91 شمسی 165 نفر، در سال 92 شمسی 128 نفر، در سال 93 شمسی 165 نفر، در سال 94 شمسی با 161 نفر و در سال جاری تا زمان حاضر حدود 60 نفر را بدون دریافت هزینه پذیرش کرده است.
خیران برای کمک و مشارکت در تامین هزینه های این مرکز خیریه علاوه بر اهدای کمک های غیرنقدی در محل مرکز می توانند شماره حساب 0108092054009 نزد بانک ملی به نام مدیرعامل این مرکز را پلی برای ترک اعتیاد زنان و بچه های معصوم قرار دهند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 5 آبان 1395برچسب:, | 11:4 | نويسنده : شهروند مراغه ای |